دخملی ومهد کودک
سلام به دوستای عزیزم دخملی مامان دیگه داره میره مهد البته با کشمکشی که با مغزم داشتم راضی شدم بزارمش مهد الان دقیقا 3 ماه دارم با خودم کلنجار میرم که موژانو بزارم مهد خیلی میترسم نتونه طاقت بیاره منم نمیتونم طاقت بیارم فکر کنم روز اول که بفرستمش نتونم ازش جدا بشم بعضی موقع ها یاد اون روز میوفتم اشکام در میاد ومیرم پیش همسری تا همسری منو دلداری بده تا یکم اروم بشم همسری هم همیشه خیلی خوب منو اروم میکنه بعضی موقع ها هم لجش در میاد میگه چرا خودتو بهش وابسته کردی که الان اینجوری بشه البته بیشتر نگرانیم برای غذاخوردنشه که هر نوع غذایی رو نمیخوره مثلا غذای نونی نمیخوره هر نوع خورشتی روبا غذاش نمیخوره چون کلا ادم بد غذا...
نویسنده :
مامان جون مهناز
12:24